-
درس بیست و هفتم: ضمایر در زبان آلمانی
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 09:45
با سلام به شما دوستان عزیزم. در درسهای پیش ضمایر زبان آلمانی را آموختید در این درس میخواهیم همان ضمایر را از طریق جدولهای زیر مرور کنیم. ضمایر فاعلی ضمایر مفعولی ضمایر متممی ضمایر ملکی معنی ضمیر ich mich mir mein من du dich dir dein تو er ihn ihm sein او (مذکر) es es ihm sein آن (خنثی) sie sie ihr ihr او (مونث) ihr...
-
درس بیست و ششم حروف اضافه همراه Akkusativ
شنبه 15 خردادماه سال 1389 17:12
با سلامی گرم به حضور تکتک دوستان آلمانیآموزم. درس جدید را که میخواهم از طریق جدول زیر به شما عزیزان آموزش بدهم. امیدوارم که با هوش و ذکاوت فوقالعادهایی که دارید، بخوبی تمام مطالب را فهمیدهباشید. حروف اضافه همراه با حالت مفعولی ( Akkusativ ) حرف اضافه معنای حرف اضافه جمله مورد نظر معنای جمله مورد نظر durch از...
-
مهربانی تو
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 11:50
مهربانی کیمیایی است گرانبها و ارزشمند که تنها در هنرکده خدا یافت میشود و خداوند مهربان آن را به دوستان شایسته و درستکارش میبخشد. در پاسخ مهربانیهای تو ای دوست شایسته و درستکار خدا پاسخی جز مهر ورزیدن نمییابم. Herzlichkeit ist eine kostbare und wertvolle Chemische daß nur in dem Studio des Gottes gefunden wird und...
-
آفرینش تو
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 14:51
تو را پس از پروردگار بازآفریدم. بر پیکر رعنایی و پر از زیباییات لباسی سپید، لطیف و نازک از جنس آزادی و آزادگی پوشانیدم. سرمهای گرانبها از اصل نور از سرمهدان فرشتگان خدا که سرشار از امید و خوشبینی بود، برداشتم و آن را آهسته بر چشمان بس دوستداشتنیات کشیدم. گوشهای ساحلی از همان چشمان گیرا را از اشک شوق که از تبار...
-
درس بیست و پنجم: حروف اضافه همرا با Dativ
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 09:30
سلام دوستان گلم امروز چطورید؟ خدا رو شکر که حال همگی خوب و عالیه؟ امروز هوا چقدر عالیه! امیدوارم که از این هوای لطیف و زیبا نهایت استفاده رو ببرید و همچنان شاد و سرحال مثل روزهای گذشته درس امروزم خوشگل یاد بگیرید. خوب امروز در مورد حروف اضافه صحبت می کنیم. در زبان آلمانی اسمی که پس از حروف اضافه می آید با توجه به همان...
-
می خندم با اندوه
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 10:18
می خندم با اندوه می خندم با اندوه. خنده برای تلطیف روح تو که هنوز هم نگران من هستی. نگران آزادی ام به همین خاطر احساست را میستایم. میفهمم که بیاندازه مهربان و از خودگذشتهشدهای. این را از باورهای قلبیام حدس می زنم حتی اگر تو بخواهی منکر شوی، زیرا من باورهایم را واضح و روشن میدانم و میخوانم. چرا هنوز اندوه؟ مگر...
-
به پدر و مادرم
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:41
به پدر و مادرم تقدیم به تنها واسطه های آفریدگار در آفرینشم؛ همچون ستارگانی درخشان در آسمان زندگانی ام بدرخشید و لحظه ای نور بیپایانتان را از سایههای تیره و تارم دریغ مدارید. مهربانیتان، هرگز از خاطرم محو نخواهدشد و لحظه به لحظه یادتان را در قلبم استوارتر میگردانم. خدای مهربان را سپاس میگویم، از این که بهترین...
-
جای سبز یک مسافر
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:40
جای سبز یک مسافر برای تو می نویسم . احساست را میشناسم و میستایم. میدانی که بخاطر تو از کوچه پسکوچه-های تاریک و تنگ زندگی هر چند دشوار عبور خواهم کرد. بر پیکره تیره غروب زندگیام رنگی سپید خواهم کشید. شب را به روز میرسانم. تا به خاطرههایم با تو برسم. تنها تو باشی و من. و شکیباتر از همیشگیام، سرما و گرماهای...
-
ای استوارترین کوه
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:40
ای استوارترین کوه زندگی من و ای قله رفیع سعادت من ای خستگی ناپذیر و ای جاودانهترین عشق من این بار به سویت پرخواهم گشود. آنهنگام که آرزوی دیدارت، شوق وصال را در من برمی انگیزاند بالهای مهربان و پراحساست را بر من بگشا تا در سایههای باوفا و باصفایت دمی بیاسایم. ای کوه پرغرور ای آفریده خدا ای مظهر شکوه و ای امید...
-
بهای دربند پاییز بودن
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:39
بهای دربند پاییز بودن پاییز، تو کجایی؟ پاییز مملو از احساس زیبایی ای پاییز رویایی و تو ای پاییز پر از مهربانی اینک قلب نازنینت در کدامین سرزمین میتپد؟ کدامین سیاره سرشار از طراوت و شادابی تو میباشد؟ پاییز زیبای من پاییز پر فروغ من چه روزها و شبهای قشنگی میگذشت. که تنها کلام تو بر دل مینشست. اما اکنون بی قرار و...
-
تو ی چشمات
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:38
تو ی چشمات توی چشمات میبینم که غرق میشم. محو خندیدن و چشمک زدن چشات میشم. آرزومه که تو رو یه بار دیگه بغل کنم. گرمی تن تو رو لحظه به لحظه لمس کنم. حالا دیگه با تو من یکی شدم. همه عمرمو فدای تو میشم. عشق و در وجود تو فریاد میکنم. میام هرجا که باشی پیدات میکنم. حس بودن با تو رو من دوست دارم. این همه شیفتگی رو از...
-
در آستانه غروب
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:33
در آستانه غروبی دلگیر و مغموم تحمل و شکیبایی چون خورشید در مجمر مغرب از تنم رخت خواهد بست. و بی رحمی همچون اجلی ناخواسته در سکوت عمیق غم فراگیر من طوفان غرنده ای است که از سر خشم و انتقام لحظه به لحظه تاروپودم را در هم خواهد شکافت. تنهای بسان کومه ای تنگ و تاریک در دل بی انتهای شب برای همیشه در خود محبوسم...
-
حیرت
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:33
حیرت بسان شالیزارهای خشکیده و دوردست خسته و در راه مانده چشم به راه اشک خداست. حیرت سالهاست که در خواب همسایگی سپداری در بیشه زارها بسر میبرد. و بهکردار رودخانهای که از تهی سرشار است، در انتظار باران زندگانی و فراوانی میباشد. دستان حیرت بیرمق و ناتوان به امید سپدهدمیدن خورشید تکسوار تیزپای آرزوهاست تا درونش...
-
این شب ها
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:32
این شب ها چشم های من خسته است گاهی اشکّ، گاهی انتظار این سهم چشم های من است مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه زندگی من است خشک و بی نشان نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد. و اینک باران بر لبه پنجره احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از...
-
ای آرزوی من!
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:31
ای آرزوی من! توآن همای بخت منی کز دیار دور پرپر زنان به کلبه من پر کشیده ای بر بامم ای پرنده عرشی خوش آمدی در کلبه ام بمان زیرا تو همچو،من یک آشیان گرم محبت ندیده ای با من بمان که من یک عمر بی امید همراه هر نسیم به گلزار عشق ها در جستجوی یک گل خوشبو شتافتم می خواستم گلی که دهد بوی آرزو اما نیافتم شب های بس دراز با...
-
Zuflucht
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:31
Zuflucht Manchmal suche ich Zuflucht bei dir vor dir und vor mir vor dem Zorn auf dich vor der Ungeduld vor der Ermüdung vor meinem Leben das Hoffnungen abstreift wie Tod Ich suche Schutz bei dir vor der zu ruhigen Ruhe Ich suche bei dir meine Schwäche Die soll mir zu Hilfe kommen gegen die Kraft die ich nicht haben...
-
سرگذشت مجنون
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:28
همچون دیگر غروبها تک و تنها در کنار پنجره چوبی ایستاده بود. و برای لحظههای طولانی از آنجا به بیرون مینگریست. گونههایش از شدت سرما سرخ شدهبود. نگاهش به دنبال گلولههای برفی بود که با وزش باد از طرفی به طرف دیگر سرگردان بودند. برف همه جا را پوشانیدهبود. پستیها، بلندیها، پشتبامها، دیوارها و حتی تکدرخت نارون...
-
مترسک دروغگو
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:27
راه درازی در پیش بود. از بس که پیاده آمدهبود، خسته و کوفته شدهبود. دیگر نای راه رفتن نداشت. سرما او را هرآینه از پا در میآورد. گرسنگی و تشنگی هم طاقتش را ربودهبود. طوفانی سیاه از دوردستها شروع به وزیدن مینمود و هر چه جلوتر میشد، بر وحشت مسافر کوچولو میافزود. خورشید هم مثل فانوسی نیمهجان کمکم ناپدید میشد....
-
تجلی عشق در آدم (ع)
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:27
داستان زیر را از زبان پدرمان حضرت آدم (ع) بشنوید! شب بسیار زیبا و دلانگیزی بود. ماه تابان سراسر آسمان را روشن کردهبود. ستارگان و کهکشان همه در آسمان هویدا بودند. من محو تماشای آسمان شدهبودم. داشتم بادقت به یکی دیگر از زیباترین تابلوهای نقاش چیرهدست هستیبخش مینگریستم. آغاز آفرینشم بود. و از هنگامی که قدم به عرصه...
-
سه پند
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:26
خورشید در میان ابرها پنهان می شد. ابرها داشتند آهستهآهسته به حرکت در میآمدند. نسیم سردی شروع به وزیدن مینمود. سکوتی عمیق بر سراسر دشت حکمفرما شدهبود. هر از چند گاهی صدای به هم خوردن برگهای خشک درختان در فضا سکوت را میشکست. تا اینجا راه زیادی را آمدهبود. هرچند که خسته و کوفته شدهبود، با اینحال گامهایش را...
-
از زبان یک سگ
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:24
هوا از دیروز کمی بهتر شدهبود. دیروز هوا خیلی سرد بود. حالا خورشید در وسط آسمان پیدا بود و پاورچینپاورچین ابرها را میشکافت و پیش میرفت. کارها همه خوب داشت پیش میرفت و من توانستهبودم از عهده مسولیتهای که به من واگذار شدهبود، بهخوبی برآمدهباشم، بنابراین از درون حسی خوشایند و رضایتبخشی در من ایجاد شدهبود....
-
از سنگ تا قلم
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:23
َنزدیکای ظهر شدهبود. خسته و کوفته مثل همیشه رهسپار نونوایی بود. هوا هم بدجوری گرم شدهبود. بعضی وقتا احساس میکرد که گرمترین تابستون زندگی رو داره سپری میکنه. البته همیشه از زبون بزرگترها میشنید که کدوم گرما! تو که هنوز گرمایی رو ندیدی پسر جان! بیست سالش تموم شدهبود و داشت وارد سن بیست و یک سالگی میشد. با وجود...
-
آرزویی فرشته
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:23
شب شده بود. یه شب زمستونی و سرد. روزهای زمستونی یکییکی داشتند سپری میشدند با این وجود هنوز مردم چشم به راه برف بودند. در گوشهای از شهر شلوغ و پررفت و آمد و به دور از چشم انسانهای رنگاوارنگ و هزار سودا، فرشتهای سودازدهتر از همه با خدا صحبت میکرد و به شدت اشک میریخت . «خدایا من دیگه نمیخوام فرشته باشم. خسته شدم....
-
قصه برگشت من
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:22
بالاخره روزهای پایانی سال هشتاد و هفت هم بسر رسید. هنوز قصه بسر نرسیده که آقا کلاغه به خونهاش برسه. تازه داره قصه شروع میشه. حالا آقا کلاغه هم گیریم که به خونش رسید، ولی من که هنوز به خونهمون نرسیدم. یک سال داره میگذره. دیگه دلم واسه زادگام خیلی تنگ شده. دارم واسه رفتن پر میکشم. آخرین شبیهه که تو خوابگام. دوستان...
-
درس بیست و چهارم: مروری در درس های گذشته
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:20
سلام دوستان عزیز درس امروز مطلب تازه ای نداره. اما مطالبی که در راستای صرف تاکنون خوانده اید، در جدول زیر درج شده است. و همیشه کارتون بیست بیست باشه. مثل درس امروز که بیستمین درسه. امیدوارم که همواره کوشا باشید و هر لحظه طعم شیرین شادابی را بچشید. جمع مونث خنثی مذکر Nominativ die Kinder die Frau das Buch der Mann حرف...
-
درس بیست و سوم: ضمایر ملکی در زبان آلمانی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:18
سلام دوستان و یاران همیشگی در درسی که پیش رو می باشد، نوعی دیگر از ضمیرها را با هم بررسی می کنیم که به ضمیرهای ملکی موسومند. ضمیرهای ملکی در زبان آلمانی پیش از اسم مملوک می آید و از حیث اینکه اسم چه جنسی داشته باشد. (مذکر، مونث و یا خنثی)، اسم مفرد باشد و یا جمع، و اسم در کدامیک از حالت های چهارگانه ( Nominnativ ,...
-
درس بیست و دوم: حالت ملکی در زبان آلمانی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:15
سلام دوستان گلم امروزم آخرین حالت اسمی که حرف تعریفا توش تغییر میکنه، رو یاد می گیرید. از این درس ام حتما خوشتون میاد حروف تعریف در حالت ملکی ( Genetiv): این حالت همانطور که از نامش پیداست، حالتی است که مالکیت کسی و یا چیزی را می رساند. مثل ماشین خانم معلم در زبان فارسی. و اما در زبان آلمانی حروف تعریف در این حالت نیز...
-
درس بیست و یکم: مفعول باواسطه( متمم) در زبان آلمانی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:12
سلام و درود به شما دوستان عزیز! چهاردهمین درس از درس های زبان آلمانی همزمان شده با میلاد پرسعادت چهاردهمین معصوم. دوستان گلم عیدتون ام به خوبی و خوشی ! و امیدوارم که هر روز شما جشن و سرور باشه و شما در هر روز پیروز و کامروا باشید. در درس های پیش در مورد دو حالت از حالت های چهارگانه زبان آلمانی گفتگو شد. Nominativ و...
-
درس بیست : ضمیر مفعولی در زبان آلمانی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 20:56
سلامی گرم به پیشگاه پر از مهر شما دوستان خوبم. امیدوارم که همیشه تندرست و شاداب باشید و به ویژه سخت کوشی و تلاش شما در راستای یادگیری زبان آلمانی به این شادابی و نشاط بیفزاید. در این درس ضمیرهای مفعولی( مستقیم) یعنی ضمیرهای که Akkusativ هستند، به شما دوست داران زبان آلمانی آموزش داده می شود. در درس سوم ضمیرهای فاعلی...
-
درس نوزدهم: واژگان پرسشی حالت های چهارگانه
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 20:53
سلام دوستان گلم امیدوارم هر کجا که باشید سبز و خوش و خرم باشید. خوب عزیزانم خودتون و آلمانی تون چطوره؟ هر چند که خیلی وقته ستاره سهیل شدم اما امیدوارم که شما الان مثل بلبل حرف بزنید. فصل زیبای پاییز تون هم مبارک باشه. خدا کنه که همواره مثل پاییز شایسته زیبایی و قشنگی باشید! در این درس واژه های پرسشی که به چهار حالت...