ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

بهای دربند پاییز بودن

بهای دربند پاییز بودن

پاییز، تو کجایی؟ 

پاییز مملو از احساس زیبایی 

 ای پاییز رویایی 

و تو ای پاییز پر از مهربانی  

اینک قلب نازنینت در کدامین سرزمین می­تپد؟ 

کدامین سیاره سرشار از طراوت و شادابی تو می­باشد؟ 

پاییز زیبای من 

پاییز پر فروغ من 

چه روزها و شب­های قشنگی می­گذشت. 

که تنها کلام تو بر دل می­نشست. 

اما اکنون بی قرار و بی­تابم .  

و هرگز نمی­دانم. 

نمی­دانم که انعکاس آهنگ دلنشین تو را از کدامین کوه­های خوش-سعادت باید شنید. 

پاییز، اکنون کدامین زمانه  چشمان گیرا و زیبای تو را می­بیند؟ 

کدامین یار دستانش را از گیسوانت آویزان کرده­است

و کدامین کس جز من گونه­های پر از مهر و صفایت را بوسه­باران می-کند؟

پاییز بگو اگر رها نیستی تا تو را وارهانم. 

بگو اگر از دست زمانه می­نالی تا دادت بستانم. 

مگر نمی­دانی که تو را من تا ابدیت نیکو می­دانم. 

حتی حالا که با من نیستی اما می­دانم که با تو بودن زیبا بود.

 آری حالا که پر کشیده-ای می­دانم که با تو بودن رویا بود. 

پاییز پر فروغ من 

پاییز پرشکوه من. 

 از وقتی که سایه بال­های مهربانت را از من دریغ نمودی، 

در سرزمین غربت بی­کس  رها شده­ام. 

 پاییز من، تنها شده­ام. 

 تنهاتر از وقتی که با من بودی. 

پاییز چه دنیای دلگیری،   

 پاییز زیبا  در کدامین بهار طراوت دلنشین لبخند پر از امید تو را احساس کنم؟ 

در کدامین ناکجاآباد ردپای پر از مهر و با احساست را دنبال کنم؟  

در کدامین صفحات دل نوید بازگشت تو را مرور کنم؟ 

چگونه در بی­تو بودن شکیبایی کنم؟  

چگونه تو را باز یابم؟

 و چگونه خاطرات با تو بودن را برتابم؟ 

پاییز می­بینی که چشمانم چون ابرهای روزگار تو بی­اندازه خیس شده­است. 

می­بینی که تا به امروز چشمان هیچ اقیانوسی به اندازه چشمان من خیس نگردیده. 

پاییز چرا پاسخی نمی­دهی؟ 

حرفی نداری. 

مثل باران دیگر برایم صحبت نمی­کنی. 

این چه سکوتی است که بر تو جاری شده­است؟  

دیگر نوید گلوله­های برفی که به اندازه آنها دوست­داشتنی هستی، را نمی­دهی.  

می­خواهم بدانم که کدامین تنگ­نظر و کدامین نارفیق می­خواهد تا من برای همیشه بی­پاییز سر کنم؟ 

مگر نمی­داند که تو رویای زیبای من بوده­ای و هستی.

مگر آگاه نیست که من درد پاییزی را چون بهای دربند پاییز بودن به جان خریده­ام.

نظرات 4 + ارسال نظر
فرزاد سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.zzo.ir

سلام
حتما می دونی یک سایت با یک وبلاگ چه تفاوت هایی داره!
مثلا ما توی یک سایت میتونیم عضو بشیم و از امکانات مستقل همون سایت استفاده کنیم! اما توی یک وبلاگ نه تنها نمیشه عضو شد بلکه تموم امکاناتش وابسته به سایت های دیگر هست!
دوست داری به جای یک وبلاگ یک سایت کامل داشته باشی؟؟؟؟
حتما فکر میکنی برای ساختن یک سایت باید هزینه های زیادی کرد! خوب شایدم بی راه فکر نکنی
اما
سایتی رو که بهت معرفی می کنم به وبلاگ نویسا این اجازه رو میده که بتونن بدون هیچ هزینه ای (حتی یک ریال) صاحب یک سایت کامل و تمام عیار بشن و کارشون رو به صورت پیشرفته دنبال کنند. (فضای وب و دامنه به صورت کاملا رایگان)
توی این سایت انجمن های پشتیبانی هم هست تا هروقت با مشکلی برخوردی بتونی سوالات خودت رو اونجا مطرح کنی و از آموزش هایی که اونجا قرار داده میشه استفاده کنی!

مثلا اگه تو بلد نباشی از اونجا برای خودت سایت درست کنی این کار رو مدیران برات امجام میدن و تو می تونی از اون سایت استفاده کنی!

راستی بهتره بدونی که گوگل و یاهو خیلی بیشتر از وبلاگ ها به سایت ها توجه دارند و اونها رو در صفحات بالاتر قرار میدهند!

آدرس سایت:
wWw.zzo.ir
انجمن های پشتیبانی:
http://forum.zzo.ir

منتظرتم!

mitra سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:23 ب.ظ http://www.market2iran.com

سلام دوست خوب وبلاگت بسیار عالیه اگه بتونی مطالب را زیاد کنی خوبترم میشه اگه تونستی به منم سربزن

فروشگاه رایگان سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=16055

اگر میخوای در وبلاگت یک فروشگاه بزرگ و رایگان و با دریافت پورسانت کسب در آمد کنی روی لینک زیر کلیک کن http://www.iranmc.org/AdsAffiliate.php?AdsID=16055

پرنده یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ

دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد