ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

درس شصت و هفتم: ساختن قید از اسم و دیگر مقوله های دستوری

سلام به شما دوستان عزیز و مهربان.

در دو درس گذشته به ترتیب روش ساخت اسم از صفت و روش ساخت صفت از اسم را با افزودن پسوندهایی آموختیم. در این درس نیز می­خواهیم روش ساخت قید را با افزودن پسوند weise (که به معنای «نحو» و یا «طریقه» می­باشد.) به برخی از واژه­ها می­آموزیم.

لطفاً جدول زیر را خوب تماشا بفرمایید! 

 

قدم به قدم

schrittweise

قدم

der Schritt

مثلاً

beispielsweise

مثال

das Beispiel

دوستانه

freundlicherweise

دوستی

freundlich

خوشبختانه

glücklicherweise

خوشبخت

glücklich

قرض­وار

leihweise

قرض دادن

leihen

به طور قسطی

ratenweise

قسط پرداختن

raten

 

 

نکته (1): پسوند weiseدو به دو و به ترتیب به اسم، صفت و مصدر در جدول فوق افزوده شده­است. افزون بر پسوند مورد نظر، حروفی نیز به واژه افزوده گردیده که با رنگ قرمز برای شما عزیزان نمایان شده­است.

 

نکته (2): همچنین در مورد برخی از مصدرها مانند leihen که در جدول فوق نیز ذکر گردیده­است، پیش از آنکه پسوند قیدساز بگیرد حرف en از پایان آن حذف شده­است.

 

نکته (3): نمونه­هایی زیادتری برای این درس و دو درس گذشته می­توان ذکر کرد، و در این چند درس تنها به نمونه­هایی اندک به منظور آشناسازی شما علاقمندان ارائه شده­است.

 

اکنون با مطالعه جمله­های داده­شده با کاربرد این­گونه از قیدها در جمله بیشتر آشنا می­شوید. 

Wie sind in dem tiefen Schnee schrittweise vorwärtsgekommen. 

 

Er hat zuerst einen Satzt beispielsweise an der Tafel geschrieben.

 

Sie sprechen freundlicherweise zusammen.

 

Glücklicherweise fliegen wir morgen nach Deutschland.

 

Können Sie mir Ihr Buch für eine Woche leihweise geben.

 

Sie können das Geld ratenweise bezahlen.

 

ما در آن برف عمیق قدم به قدم پیش می­رفتیم. 

 

نخست او برای نمونه، جمله­ای را روی تابلو نوشت. 

خوشبختانه ما فردا به آلمان مسافرت می­کنیم. (پرواز می­کنیم) 

آیا شما می­توانید به مدت یک هفته کتاب­تان را قرضی به من بدهید.

 

شما می­توانید این پول را قسطی بپردازید. 

پسوند gemäß نیز به پایان برخی از اسامی افزوده می­شود و قید می­سازد. مانند جمله­های زیر

 

Ehrfahrungsgemäß hat sie ein gutes Haus gekauft.

 

Erwarungsgemäß habe ich heute meine Kolegin besucht.

 

Übersetzen Sie bitte den Text sinnsgemäß!

از روی تجربه او خانه­ خوبی خرید. 

آن گونه که انتظار می­رفت، امروز همکارم (مونث) را ملاقات نودم. 

لطفاً این متن را بر اساس مفهوم ترجمه کنید! 

نکته (1): مانند دیگر موارد، حروفی که با رنگ قرمز نمایش داده شده­است، حروفی می­باشد که پیش ار پسوند جهت ایجاد آسانی در تلفظ پدید آمده­اند. 

نکته (2): در مورد برخی از اسامی که به e پایان می­پذیرند، پیش از افزودن پسوند قیدساز gemäß حرف e را باید حذف نمود. مانند: 

 

Sinne gemäß→ sinngemäß

 

 

دوستان گلم، این درس هم مانند دیگر درسها به پایان رسید.

امیدوارم که همه درسها را خوب یادگرفته باشید.

خدانگهدار

درس شصت و ششم: ساختن اسم از صفات

با سلام به دوستان خوبم.

در درس گذشته روش ساختن اسم را از برخی صفات به کمک برخی از پسوندها آموختیم، اما در این درس می-خواهیم روش ساختن برخی صفات از اسامی را به کمک پسوندهای مرتبط بیاموزیم. (یعنی درست عکس درس پیشین).

لطفاً به جدول زیر خوب توجه بفرمایید! 

 

اسم

معنی

صفت

معنی

der Name

نام

namhaft

نامدار

das Märchen

افسانه

märchenhaft

افسانه­ای

der Zauber

جادو

zauberhaft

جادویی

die Sage

داستان

sagenhaft

داستان­گونه

der Vorteil

برتری

vorteilhaft

نیکو

der Ernst

جدیت

ernsthaft

جدی

der Zweifel

تردید

zweifelhaft

تردیدآمیز

اسم

معنی

صفت

معنی

der Fahrplan

برنامه حرکت وسایل نقلیه

fahrplanmäßig

طبق برنامه حرکت وسایل نقلیه

das Verhältnis

نسبت

verhältnismäßig

از لحاظ نسبی

der Zweck

سود

zweckmäßig

بهینه

das Gesätz

قانون

Gesätzmäßig

قانونی

das Recht

حق

rechtmäßig

طبق قوانین حقوقی

das Gefühl

احساس

gefühlsmäßig

احساساتی

 

نکته (1): افزون بر دو پسوند صفت­ساز haft وmäßig که به اسمها افزوده گردیده­اند، تغیرات جزئی (حرفی) در تبدیل اسم به صفت بوجود آمده که با رنگ قرمز مشخص شده­است.

و  اکنون دو نمونه از هر یک

Herr Schmidt ist ein namhafter Lehrer.

Jetzt gehört Ihnen das Haus regelmäßig.

معنی

 

آقای اشمیدت یک معلم نامدار است.

حالا این خانه قانونی مال شماست.

 

 

دوستان گلم تا درس آینده

خدانگهدار

آگاهی

بی­گناه بودیم و پاک

که یافتیم خود را  آن دم سینه­چاک

من و تو باغی

چه­چه چند زاغی

همه آن باغ قشنگ را به کنار

آن همه سایه برخاسته از بید و چنار

تک درختی درآن نزدیکی

نام آن بود درخت آگاهی

که از آن خنده کنان می­جستیم.

سیب­ها را می­کندیم و به هم می­دادیم.

سیب­ها که تمام شد.

حال نوبت گندمها شد.

اما دانه­ها را نچشیده، ز بهشت رانده شدیم.

مات و وامانده شدیم.

خبر آوردند از هر سوی بر ما 

کای گناهکاران بیخبر ناآگاه 

 ز بهشت رانده شوید  

و به جهنم بروید.  

 

  

 

و بر این باور م که آگاهانه در جهنم زیستن به ز ناآگاهانه در بهشت بسر بردن.