ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

ای استوارترین کوه

ای استوارترین کوه زندگی من

و ای قله رفیع سعادت من 

ای خستگی ناپذیر و ای جاودانه­ترین عشق من 

این بار به سویت پرخواهم گشود. 

آن­هنگام که آرزوی دیدارت،   

 شوق وصال را در من برمی انگیزاند 

بالهای مهربان و پراحساست را بر من بگشا 

تا در سایه­های باوفا و باصفایت دمی بیاسایم. 

ای کوه پرغرور 

ای آفریده خدا 

ای مظهر شکوه 

و ای امید جاودانه 

از تو لحظه­ای غافل نخواهم شد. 

 ای بهترین معلم درس­های عشق و زندگی برای من

همچون تکه­های برف وفادار 

 در قله­های پر از شکوه عظمت تو می­درخشم.

می­مانم و تا رسیدن فصل گرما پایداری خواهم ورزید. 

و آن هنگام که از سر لطف گرمایی بی­پایان عشق تو 

 بر کالبد عطش-ناک و نیازمندم چیره گردید، 

 از عشق تو آب می­شوم 

و از چشمان پاک تو روان. 

در آستانه نجابت تو ذره­ای خواهم شد. 

ای استوارترین کوه زندگی من

ای قله رفیع سعادت من 

ای خستگی­ناپذیر و ای جاودانه­ترین عشق من  

ای مهربان­ترین مادر برای من 

ای  آغازگر وجود من 

ای مریم بزرگ زمانه 

ای استوارترین کوه زندگی من 

و تو ای مادر مهربان

هر روز از آن تو می­باشد 

روزهایت مبارک بادا

ای استوارترین کوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد