ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

ًDie Geschichte des Regens

آسمانی را می گریاند تا گلی را بخنداند

درس پنجاه : ساختن اسم از صفات برای انسانها (مذکر و مونث)

سلام دوستان.

این درس  مانند دیگر درسها شیرین و آسان است. در این درس ، چگونگی تبدیل صفت به اسمی که هم برای مردان و هم برای زنان به کار گرفته می­شود، یاد می­گیریم.  مونث fleißig      برای مثال صفت  که به معنای  «زرنگ» می­باشد، بدون همراهی با اسمی و تنها با ذکر حروف تعریف مذکر، مونث و جمع بیان می­گردد.

برای نمونه

der fleißhge    

die Fleißhge

 به معنای: آن مرد زرنگ   و آن زن زرنگ می­باشد.

دو عبارت فوق این گونه جمع بسته می­شوند:

Die fleißigen

 به عبارتی، حرف  n  را به پایان صفت تبدیل­شده به اسم می­افزاییم.

اما چنانچه بخواهیم مثل عبارات فوق را با حرف تعریف شناخته­نشده (نامعین) بیان کنیم، این گونه عمل می­کنیم.

ein fleißiger

eine fleißige

به عبارتی، صفت مخصوص مذکر به er   ختم می­شود.

معنی عبارت فوق بدین گونه می­باشد:    یک مرد زرنگ   و یک زن زرنگ.

این درس نیز به پایان رسید.

خدانگهدار

                                                

درس چهل ونهم: صفات فاعلی (partizip Präsens)

سلام به شما آلمانی­آموزان کوشا.

در این درس کاربرد صفات فاعلی را در جمله­ها می­آموزیم.

همان­گونه که در زبان فارسی از فعلهایی مانند: خندین، گریستن،دویدن و رقصیدن صفاتی از قبیل: خندان، گریان، دوان و رقصان ساخته می­شود، چنین فرآیندی نیز در زبان آلمانی جاری است. بدین گونه:

tanzen→ed→ tanzened

weinen→ ed→weined

schlafen→ ed→ schlafend

روش ساخت صفت فاعلی در زبان آلمانی

Infinitiv→ ed→ Partizip Präsens

در زبان آلمانی، این گونه از صفات به دو روش در جمله به کار برده می­شوند. روش نخست بدون  همراه شدن با هیچ اسمی مانند جمله زیر

.Das Mädchen unseres Freundes kam lachend bei mir

یعنی

دختربچه دوستم، خندان به نزد من آمد.

روش دوم  پیش از اسم می­آیند که در این صورت با توجه به ویژگیهای حاکم بر آن اسم صرف می­گردند. (در درسهای پیش با صرف اسامی و صفات آشنا شدیم.) مانند جمله­های زیر

.Ich liebe das laufende Wasser

.Der Mann sprang auf einen fahrenden Wagen

.Die lachende Leute sind nicht allein

.Das Fahrende Auto gehört zu meinem Onkel

معنای جمله­های داده­شده به ترتیب

من آن آب روان را دوست دارم.

آن مرد بر روی یک اتوموبیل در حال حرکت پرید.

مردمان خنده­رو تنها نیستند.

اتوموبیل در حال حرکت مال عمویم است.

این درس نیز تمام شد.

خدانگهدار

درس چهل و هشتم: ضمایر عطفی در جملات عطفی (Relativ sätze)

سلام به شما دوستان و علاقمندان به زبان آلمانی

در دو درس گذشته با ساختار جمله­های فرعی آشنا شدید، در این درس با جمله­های عطفی (Relativ sätze) که ساختاری کاملاً مشابه با جمله­های فرعی دارند، آشنا می­گردید. همان­گونه که جمله­های فرعی را حروف ربطی می­ساخت، جمله­های عطفی نیز توسط ضمایر عطفی ساخته می­شوند. ضمایر عطفی، ضمایری هستند که بیانگر جمله پیش از خود می­باشند. مانند نمونه­های زیر به زبان فارسی:

مردی که آمد، دوست پدرم هست.

همسایه­ای که خانه­اش بزرگ است، دو بچه دارد.

«که» در جمله­های فوق «ضمیر عطفی» است که عطف به جمله پیش از خودش گردیده­است. معادل «که» در زبان آلمانی حروف تعریفی است که بسته به جنسیت، شمار و حالتهای چهارگانه تغییر شکل می­یابد که در اینجا هر یک از آنها را با ذکر مثالی روشن می­کنیم.

<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><><><><><>
<><>
<><>

 

Nominativ

 

Maskulin

Der  Freund, der heute kommt, ist sehr fleißig

دوستی (مذکر) که امروز می­آید، زرنگ است.

Neutral

Das Mädchen, das heute kommt, ist sehr fleißig

دختر بچه­ای که امروز می­آید، زرنگ است.

Femenim

Die Freundin, die heute kommt, ist sehr fleißig

دوستی (مونث) که امروز می­آید، زرنگ است.

Plural

Die Kinder, die heute kommen, sind sehr fleißig

بچه­هایی که امروز می­آیند، زرنگند.

<><>
<><><><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><><><>
<><>
<><>
<><>

 

Akkusativ

 

Maskulin

Der Freund, den ich liebe, ist fleißig

دوستی (مذکر) که من او را دوست دارم، زرنگ است.

Neutral

Das Mädchen, das ich liebe, ist fleißig

دختربچه­ای که من او را دوست دارم، زرنگ است.

Femenim

Die Freundin, die ich liebe, ist fleißig

دختری (مونث) که من او را دوست دارم، زرنگ است.

Plural

Die Kinder, die ich liebe, sind fleißig

بچه­هایی که من آنها را دوست دارم، زرنگند.

<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><><><>
<><>
<><>
<><>

 

Dativ

 

Maskulin

Der  Freund, dem ich immer helfe, ist sehr fleißig

دوستی (مذکر) که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Neutral

Das Mädchen, dem ich immer helfe , ist sehr fleißig

دختر بچه­ای که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Femenim

Die Freundin, der ich immer helfe, ist sehr fleißig

دوستی (مونث) که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Plural

Die Kinder, denen  ich immer helfe, sind sehr fleißig

دوستانی که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگند.

<><>
<><>
<><>
<><><><>
<><><><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>
<><>

 

Genetiv

 

Maskulin

Der  Freund, desen Buch  bei mir ist, ist sehr fleißig

دوستی (مذکر) که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Neutral

Das Mädchen, desen Buch  bei mir ist, ist sehr fleißig

دختر بچه­ای که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Femenim

Die Freundin, deren Buch  bei mir ist, ist sehr fleißig

دوستی (مونث) که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگ است.

Plural

Die Kinder, deren  Bücher bei mir sind, sind sehr fleißig

دوستانی که من همیشه به او کمک می­کنم، زرنگند.

 

خوب دوستان گلم، ضمایر عطفی در حالتهای چهارگانه و در جنسیت­ها و شمار (مفرد و جمع) ذکر گردیدند. اسم معطوف یعنی اسمی که پیش از ضمیر عطفی بیان می­گردد، به همراه ضمیر عطفی و جمله پس از آن به عنوان نهاد (فاعل) جمله می­باشد.  به همین خاطر جمله توضیحی که در پایان جمله ذکر می­گردد، با فعل آغاز می­گردد.  

Der, Freund, der heute kommt, ist sehr fleißig

اکنون به چند نمونه دیگر از چنین جمله­هایی توجه بفرمایید!

.Die Freundin, auf die habe ich lange gewartet, kann auch Deutsch sprechen

?Hast du mit deinem Freund geschprochen, der in Deutschland  wohnte.

..Walter lehnt die Zigarrette ab, die ihm Herr Schmidt an biete

سه جمله فوق، مانند دیگر جمله­های پیشین است، با این تفاوت که در این سه جمله میان اسم موصول و حرف تعریف نشانه موصولی (ضمیر موصولی) فاصله افتاده­است و دلیل این امر در جملات فوق به ترتیب عبارت است از:

1-وجود حرف اضافه همراه با فعل اصلی

2-وجودpp یا همان قسمت سوم فعل (صفت مفعولی)

3-وجود پیشوند در فعل

معانی جمله­های داده­شده به ترتیب عبارتند از:

دوست دختری که من مدتها منتظرش بوده­ام، آلمانی نیز می­تواند صحبت کند.

آیا تو با آن دوستت که در آلمان زندگی می­کرد، صحبت کردی؟

والتر سیگاری را که آقای اشمیدت به او تعارف می­کند، نمی­پذیرد.

دوستان خوبم.

تا درسی دیگر

خدانگهدار