سرانجام پرنده از قفس تنهایی خود آزاد گشت.
بر فراز برکه تنگ و کوچکی نشست.
نگاهی به ماهی کوچولو انداخت.
آنگاه او را فراخواند.
و آهسته در گوشش گفت:
«سقف قفست شکسته. چرا پرواز نمیکنی؟